تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار بتادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
چاشنی باکس
کرگیری
کرگیر
هلدینگ احمدخانی قم
زبان انگلیسی
https://avalpack.com
سئو سایت و طراحی سایت پزشکی
خرید آجیل
همکاری در فروش
دانلود سریال
لوله‌ پلی‌ اتیلن

ديوان شعر اهل بيت ع - ولادت امام حسين ع

شد ماه محرم خبر از یار نیامد

بر منتظران وعده ی دیدار نیامد

یک هفته دگر مانده که با اشک بگوییم

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

اصغر چرمی


برچسب‌ها : ,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/8/10 - 13:25 | 1 2 3 4 5

شعر امام حسین(ع)-مدح

دسته بندی : ولادت امام حسين ع, شهادت امام حسين ع,

امام حسین(ع)-مدح

روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد

 

جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

 

گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است

دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد

 

ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند

هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد

 

دارم خجالت می کشم از خواهش کم

الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!

 

آدم توسل کرد و ما را توبه دادند

پس آدمیت بود که نام تو را برد

 

بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم

بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد

 

دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود

مردی زره برد و قبا برد و عبا برد

 

با این بساطی که درآورده ست لشگر

باید که جمعت کرد و بین بوریا برد

1392

علي اكبر لطيفيان



برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/5/22 - 07:43 | 1 2 3 4 5

شعر امام حسین(ع)-مدح

دسته بندی : ولادت امام حسين ع, شهادت امام حسين ع,

امام حسین(ع)-مدح

 

براي آن كه بيابيم ما خدايت را

گرفته ايم نشاني ردّ پايت را

 

براي آن كه به سمت خدايشان ببري

گرفته اند ملائك، نخ عبايت را

 

و جبرئیل دلش تنگ مي شد اي آقا

نمي شنيد اگر يك شبي صدايت را

 

فرشتگان مقرب هنوز حيرانند

تو را به سجده درآيند يا خدايت را

 

زمين به دور خودش چرخ مي زند تا كه

نشان دهد به سماوات كربلايت را

***

به بوم عشق به مژگان تر كشيد تو را

به وقت نافله هاي سحر كشيد تو را

 

نه از براي زمين ها و آسمان ها بود

فقط براي خودش بود اگر كشيد تو را

 

تو مثل جام پر از عشق و عاشقي بودي

كه زينب آمد و يكباره سر كشيد تو را

 

براي آن كه نشان زمينيان بدهد

سوار ني شدي و در سفر كشيد تو را

***

تو آسمان بلندي و ما كبوترها

نمي رسند به بالاي بامتان پرها

 

بدون بردن نام تو بي نتيجه بود

توسل سر سجاده ي پيمبرها

 

شريعت از سخن تو حيات مي گيرد

تويي كه جاذبه بخشيده اي به منبرها

 

تو جاي خود كه قيامت كسي نمي داند

كجاست حدّ و نصاب مقام قنبرها

 

تو مثل كعبه‌ي سيّار آسمان بودي

كه در طواف تو بودند جمله ي سرها

 ***

تو بي كران، تو بلندي، تو آسمان، تو صعود

تو آفتاب، تو دريا، تو آب هستي و رود

 

حكايت من و چشمم حكايت عبد است

حكايت تو و چشمت حكايت معبود

 

و قبل از آن كه شود جبرئيل حاجي عشق

كبوتر حرمت بود و كربلايي بود

 

يكي ز گريه كنان مُحرمت موسي

يكي ز مرثيه خوانان ماتمت داود

 

به نيت همه‌ي خانواده پيغمبر

«حسين مني انا من حسين» مي فرمود

***

رسيده است زمان غروب عاشورا

چه مي كشد ز وداع تو زينب كبري

 

تو روي شانه‌ي جبرئيل منزلت داري

به زير اين همه نيزه چه مي كني آقا؟

 

ميان اين همه نیزه كه رو به پايين اند

صداي زينب كبراست، مي رود بالا

 

حسين توست بله، باورش اگر سخت است

مُرمّل بدماء و مُقطّعُ الأعضا

 

كنار چشم ملائك به سمت تو خم شد

گذاشت روي گلوي بريده لب ها را

علي اكبر لطيفيان


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/5/22 - 07:42 | 1 2 3 4 5

شعر امام حسین(ع)-مدح

دسته بندی : ولادت امام حسين ع, شهادت امام حسين ع,

امام حسین(ع)-مدح

 

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

 

الهی نبیند به خود روی خلوت

شلوغی این کوچه هایی که دارید

 

مجال عرق ریختن هم ندادید

به پیشانی این گدایی که دارید

 

نمی خواهم اصلاً بفهمم که ما را

کجا می برد ردّ پایی که دارید

 

همین که شما می بریدم، یقیناً

شبی می رسم تا خدایی که دارید

 

از امروز نامه رسان حسین است

پر فطرس بینوایی که دارید

 

برایم هوای بهشتی بالا

حرام است با کربلایی که دارید

 

شما با خدا با خدا با خدایید

و من با شمایم شمایی که دارید...

 

مرا خیمه کربلا می نویسید

دخیل حسینیه ها می نویسید

 

دل بی قرار اختیاری ندارد

اسیر است و راه فراری ندارد

 

مقامات عاشق فنا می پذیرد

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

 

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

چه بهتر دل بیقراری ندارد

 

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی ست

شبیه درختی که باری ندارد

 

دل بی حسین از گل بدترین هاست

دل بی حسین اعتباری ندارد

 

فرشته چرا؟ خوش به حال من و تو

ملک آن چه را که تو داری، ندارد

 

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

 

همه زیر پایند و بالا حسین است

همه قطره هستند و دریا حسین است

 

چه رسم خوشی... که زمان تولد

کلام نخستین ما یا حسین است

 

حسن یا علی فاطمه یا محمد

تجلی این چهار تن با حسین است

 

حسن هم حسین است، علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

 

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

تجلی "لا ذکر الا حسین" است

 

گنهکارها نیز ترسی ندارند

قیامت اگر دست آقا حسین است

 

شه عالمینیم، الحمدلله

غلام حسینیم، الحمدلله

 

ندیدم کسی را گدایش نباشد

مسلمان یا ربنایش نباشد

 

مسیر تکامل یقیناً محال است

اگر کربلا انتهایش نباشد

 

برای جهنم چه خوب است، هر که

حسین بن زهرا برایش نباشد

 

مگر می شود؟نه...نه... امکان ندارد

خدا باشد و کربلایش نباشد

 

خدایی که دار و ندارش حسین است

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

 

یقین کشتی او نجاتی ندارد

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

 

حسین آمد و بال ها گریه کردند

تمامی گودال ها گریه کردند

 

پر ما کجا؟... وسعت آسمانت؟

پریدن کجا؟... قبه ی لامکانت؟

 

حسن هم به پای تو قد راست می کرد

ادب داشت، پیشت امام زمانت

 

تو بالا نشینی، چگونه نباشد

سر شانه های پیمبر مکانت؟

 

تویی سنّت هفت تکبیر احرام

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

 

شما هر دو در حالت ارتزاقید

اگر می گذارد دهان بر دهانت

 

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

یقین کن که می داد روزی نشانت

 

خداوند مثل تو دیگر ندارد

شبیه تو دارد اگر، خب بیارد

 

من و سال ها جستجویت، حسین جان

من و منّت گفتگویت، حسین جان

 

مگر می شود من به پایت نیفتم

من و سجده بر خاک کویت، حسین جان

 

من عادت ندارم شبی بی تو باشم

من و هیئت کو به کویت، حسین جان

 

گلوی تو عادت به نیزه ندارد

به قربان زیر گلویت، حسین جان

 

چقدر آه گفتی، جوابت ندادند

چقدر آب گفتی و آبت ندادند

علی اکبر لطیفیان


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/5/22 - 07:41 | 1 2 3 4 5

شعر امام حسین(ع)-مدح و ولادت

دسته بندی : ولادت امام حسين ع, شهادت امام حسين ع,

امام حسین(ع)-مدح و ولادت

 

برسانند اگر تربت دلداران را

در مي آرند ز هر دلهره بيماران را

 

همه سرمايه ي يك اهل كرامت كرم است

احتياجي به دِرَم نيست، كرم داران را

 

يوسف آن است كه از تخت تنزل نكند

بارها گر بفرستند خريداران را

 

در بهشتِ تو چرا حرف جهنم بزنيم

قلم عفو بگيريد گنه كاران را

 

سر كه گرم است پي كار تو دل هم گرم است

باز دلگرم تو كردند سرِ ياران را

 

كورتر كن گره ام را، نكند باز كني

وا مكن از سر خود جمع گرفتاران را

 

گريه تا هست حرام است نماز باران

چه خيالي است بگيرند اگر باران را

 

بعد از اين پيرهني با يقه ي تنگ مپوش

خون مكن اين جگر سرخِ هواداران را

×××

رب الارباب شد، الله صفاتي كه رسيد

شد حسين ابن علي جلوه ي ذاتي كه رسيد

 

بود منظور همان گريه براي ارباب

اندر آن ظلمت شب آب حياتي كه رسيد

 

ظاهرش كرب و بلا، باطنش عرش الرّحمان

اذن معراج شد آن برگ براتي كه رسيد

 

كرمت دست نينداخت مرا دست گرفت

طيب الله به كشتي نجاتي كه رسيد

 

بيشتر از همه تو گردن ما حق داري

به دليل همه ي اين بركاتي كه رسيد

 

لبم از مهريه ي فاطمه سيراب نشد

تشنه تر كرد مرا آب فراتي كه رسيد

×××

بال فطرس به عنايات تو پر مي گيرد

تا غلام تو شود بال سفر مي گيرد

 

دل ما خرج كه شد قيمت آن بالا رفت

سنگ در كنج حرم، قيمت زرّ مي گيرد

 

بهترين سود همين است كه در چشم تر است

به تو دل مي دهد و چند گُهر مي گيرد

 

چقدر زود درِ خانه ي تو ريخته اند

وقت خيرات، گدا زود خبر مي گيرد

 

بين فرزند و غلامت نگذاري فرقي

كرم تو همه را مدِّ نظر مي گيرد

 

چقدر فاطمه تشنه ست در اين شش ماهه

انَا العطشان تو انگار جگر مي گيرد

×××

اَرني گفتنم از هر سخنم مي آيد

ولي از سمت تو هر بار لَني مي آيد

 

كاروان راه مينداز، بمان تا برسم

دارد از راه اُويس قرني مي آيد

 

تا زمين هاي يمن مِهر علي را دارند

به قنوت تو عقيق يمني مي آيد

 

كرم ذاتي دست تو از آن جانب در

قبل هر گونه عرق ريختني مي آيد

 

رنگ هر آن چه ببافد به تنت سرخ بُود

به تو از فاطمه هر پيرهني مي آيد

 

پيرهن نيز به جسم تو افاقه نكند

به تو انگار همان بي كفني مي آيد

علي اكبر لطيفيان


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/5/22 - 07:40 | 1 2 3 4 5

السلام علیک یا ابا عبدالله ع

ای عشق تو وقف نور عینی امشب

پیوسته به حال شور و شینی امشب

خوش باش به شادیّ دل اهل ولا

مهمان کرامات حسینی امشب

----

حسینی ام دلم غرق نیاز است

علی از شوق در حال نماز است

شب میلاد سالار شهیدان

درِ جنّت به روی خلق باز است

اصغر چرمی



برچسب‌ها : ,,,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/23 - 14:48 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

السلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبدِالله  


اى نور خدا بيا وُ مهتابم كن

در بحر وجود دُرّ نايابم كن

آقا به نماز شكر زهرا امشب

مشمول دعاى بين محرابم كن

دل را بِسِتان و با زبان ساده

بر لوح محبّين حسین قابم کن

من غرق گناهم به مقام العَفْوْ

دستان مرا بگير و توّابم كن

امشب كه علىّ و فاطمه خوشحالند

در محفل اهل بیت شادابم كن

آقا به گل روی شفیع محشر

در زُمره ى نوكران اربابم كن

اي يوسف زهرا ز سر لطف بیا

مهمان نماز شب سردابم كن

اصغر چرمی


برچسب‌ها : ,,,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/23 - 14:47 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم... اما کربلا برد

جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

گفتم تو ربّ مایی و گفتند کفر است

دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد

ما جای خود دارد، سلیمان ها گدات اند

هر که رسید از سفره ات آب و غذا برد

دارم خجالت می کشم از خواهش کم

الطاف تو چه آبرویی از گدا برد!

آدم توسل کرد و ما را توبه دادند

پس آدمیت بود که نام تو را برد

بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم

بیچاره آن که سنگ آورد و طلا برد

دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود

مردی زره برد و قبا برد و عبا برد

با این بساطی که درآورده ست لشگر

باید که جمعت کرد و بین بوریا برد

استادلطیفیان


برچسب‌ها : ,,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/23 - 14:45 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد حضرت اباالفضل ع و امام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع, حضرت اباالفضل ع,

روزی شعر من امشب دو برابر شده است

چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است

چون که بانوی کلابیه پسر آورده

چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده

هر که از قافله فطرسیان جا مانده

نظرش خیره به گهواره سقا مانده

زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد

بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد

با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد

کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد

از در خانه او پا نکشیدم هرگز

چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز

ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد

همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد

در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت

در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت!

این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت

مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت

علی اکبر به ثنا گویی او می آید:

چقدر منبر کعبه به عمو می آید

خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد

در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد

گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد

مسجدی بود که بابای من آبادش کرد

از در خانه او پا نکشیدم هرگز

چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز

«کاشف الکرب» تویی؛ خنده ارباب تویی

«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!

روی چشم تو بود جای حسن جای حسین

هست ما بین دو ابروی تو بین الحرمین

پیش خورشید و قمر سایه تو سنگین است

و فقط محضر زینب سر تو پایین است

ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد

بنویسید رقیه چه عمویی دارد

صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود

نام تو در دل میدان رجز قاسم بود

زور بازوی علی ریخته در بازویت

ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت

تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است

لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است

وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای

فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!

ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟

«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو

او علمدار حسین است ببخشید مرا

مدح او کار حسین است ببخشید مرا

مجیدتال


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/23 - 14:41 | 1 2 3 4 5

شعر مدح و ميلاد امام حسين ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

نمی فهمیم یعنی چه؟ تلاطم از دل دریا
نمی دانیم یعنی چه؟ تولد از دل زهرا

تو را بر محملی از دل از آن بالا فرستادند
تمام آسمان و اهل آن بر پایت افتادند

زمین سر تا سرش چشم است وقتی جلوت اللهی
قدم بگذار ای جان جهان هر جا كه می خواهی

تو را كه مصطفی همواره از جبریل می پرسید
علی در قاب چشم فاطمه هر شب تو را می دید

برایت قبل از آنی كه بیایی گریه می كردند
برای تو شهید كربلایی گریه می كردند

برای تو زمین تنگ است می دانم تحمل كن
برایت زندگی ننگ است می دانم تحمل كن

برایت ای بلوری كه تراشیده شدی در عرش
زمین و آسمان سنگ است می دانم تحمل كن

برای تو كه گوشت پر ز آهنگ بهشتی هاست
كلام من بد آهنگ است می دانم تحمل كن

تو و با ظلم سازش؟! هرگز این آیین مردان نیست
تو حرف آخرت جنگ است می دانم تحمل كن

زمین می ماند و تو ظهر شور انگیز عاشورا
و آن روز حماسی و غرور انگیز عاشورا

به پیش بادها استاده ای ای روح طوفانی
نگاه تو عمیق و ساده چون آیات قرآنی

خدا را هر چه با اثبات خود اثبات می كردی
تمام عقل ها و روح ها را مات می كردی

كنون من مانده ام بین سرود و مرثیه حیران
منم یك لحظه زیر آفتاب و لحظه ای باران

كنون من مانده ام با عقده های تو گره خورده
دلی كه با ضریح كربلای تو گره خورده

قلم از عشق تو آقا زیارت نامه می خواند
و فطرس در جوار تو برایت نامه می خواند

یكی از نامه ها خیس است همراهش سلام ماست
و تو با مهربانی می نویسی این غلام ماست 

هادي جانفدا


برچسب‌ها : ,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/22 - 08:18 | 1 2 3 4 5

شعر مدح و ميلاد امام حسين ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

السلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبدِالله 

اى نور خدا بيا وُ مهتابم كن

در بحر وجود دُرّ نايابم كن

آقا به نماز شكر زهرا امشب

مشمول دعاى بين محرابم كن

دل را بِسِتان و با زبان ساده

بر لوح محبّين  حسین قابم کن

من غرق گناهم به مقام العَفْوْ

دستان مرا بگير و توّابم كن

امشب كه علىّ و فاطمه خوشحالند

در محفل اهل بیت شادابم كن

آقا به گل روی شفیع محشر

در زُمره ى نوكران اربابم كن

اي يوسف زهرا ز سر لطف بیا

مهمان نماز شب سردابم كن

اصغر چرمی


برچسب‌ها : ,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/22 - 08:03 | 1 2 3 4 5

شعر مدح و ميلاد امام حسين ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

السلام علیک یا ابا عبدالله ع 

 

ای عشق تو وقف نور عینی امشب  

پیوسته به حال شور و شینی امشب  

خوش باش به شادیّ دل اهل ولا 

مهمان  کرامات  حسینی  امشب 

---- 

حسینی ام دلم غرق نیاز است  

علی از شوق در حال نماز است  

شب میلاد سالار شهیدان  

درِ جنّت به روی خلق باز است  

اصغر چرمی


برچسب‌ها : ,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/22 - 08:02 | 1 2 3 4 5

شعر شب میلاد امام حسین ع،رباعی

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

السلام علیک یا ابا عبدالله ع 

 

ای عشق تو وقف نور عینی امشب  

پیوسته به حال شور و شینی امشب  

خوش باش به شادیّ دل اهل ولا 

مهمان  کرامات  حسینی  امشب 

---- 

حسینی ام دلم غرق نیاز است  

علی از شوق در حال نماز است  

شب میلاد سالار شهیدان  

درِ جنّت به روی خلق باز است  

اصغر چرمی


برچسب‌ها : ,,,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 19:05 | 1 2 3 4 5

شعرمیلادامام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

السلامُ عَلَيْكَ يا اباعَبدِالله 

اى نور خدا بيا وُ مهتابم كن

در بحر وجود دُرّ نايابم كن

آقا به نماز شكر زهرا امشب

مشمول دعاى بين محرابم كن

دل را بِسِتان و با زبان ساده

بر لوح محبّين  حسین قابم کن

من غرق گناهم به مقام العَفْوْ

دستان مرا بگير و توّابم كن

حالا كه علىّ و فاطمه خوشحالند

در محفل اهل بیت شادابم كن

امشب تو بيا وُ به گلِ روى حسين

در زُمره ى نوكران اربابم كن

اي يوسف زهرا ز سر لطف بیا

مهمان نماز شب سردابم كن

اصغر چرمی



برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 19:04 | 1 2 3 4 5

شعرمیلادامام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

امشب همه عالم پر از شور حسین است

چشم ملایک روشن از نور حسین است

سینای دل یک شعله از طور حسین است

قلب رسول الله مسرور حسین است

خورشید ثاراللهیان امشب درخشید

چشم همه آزادگان را نور بخشید

امشب عجب شوری دل دیوانه دارد

امشب یم رحمت به کف دردانه دارد

امشب محمد در بغل ریحانه دارد

امشب علی قرآن به روی شانه دارد

امشب ز هم وا شد گل لبخند زهرا

آمد به دنیا نازنین فرزند زهرا

این مشرق الانوار رب المشرقین است

این جان عالم این امام العالمین است

این عین حق یعنی علی را نور عین است

این شمع جمع آل پیغمبر حسین است

دیدار روی خالق سرمد مبارک

قرآن به روی سینه ی احمد مبارک

این کیست مصباح الهدا فلک نجات است

شویندۀ لوح تمام سیئات است

این کام خشکش خضر را عین الحیوة است

این هستی ما در حیات و در ممات است

دار و ندار انبیا، هست خداوند

چشم خدا، روی خدا، دست خداوند

نام حسین اول به قلب ما نوشتند

آن گه گل ما را به مهر او سرشتند

آن که بذر حب او در سینه کشتند

نه عاشق حور و نه دنبال بهشتند

فردای محشر چشمشان سوی حسین است

حور و قصر و خلدشان روی حسین است

ای روح پاک انبیا پروانه ی تو

قلب همه خوبان عالم خانه ی تو

کوه غم خلق جهان بر شانه ی تو

عقل و خرد دیوانه ی دیوانه ی تو

بگذار تا آشفته ی موی تو باشم

دیوانه ی زنجیری کوی تو باشم

این جرم های بی شمارم یابن زهرا

این چشم های اشک بارم یابن زهرا

بر درگهت امیدوارم یابن زهرا

تنها تویی دار وندارم یابن زهرا

من هر که هستم "میثم" کوی شمایم

آلوده ام امــا ثــناگـوی شـمایم

استادسازگار


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 19:03 | 1 2 3 4 5

شعرمیلادامام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

عشقی ست در میان دل ما که کیمیاست

این عشق، این جنون همه ی آبروی ماست

روزی ماست نوکری خوب خانه ای

آقای ما کریم و جوانمرد و باوفاست

ما در بهشت هم همه دنبال هیئتیم

جنت بدون روضه ی ارباب بی صفاست

سر می دهیم و منت مردم نمی کشیم

هستیم سائلان حسین تا خدا خداست

شکر خدا حسین شده زندگی ما

شکر خدا که در دل ما عشق کربلاست

جای گلایه نیست که تکفیر می شویم

«داریم با حسین حسین پیر می شویم »

من رعیت و غلام، تو سلطان کربلا

من مور ناتوان و تو سلیمان کربلا

دستی که بین عرش نوشته تو را امیر

من را نوشته است پریشان کربلا

دست مرا رها نکن و بی کسم نکن

دریاب حال زار مرا جان کربلا

موی مرا سفید نموده است حسرتِ

پابوسی تو نیمه شعبان کربلا

دارد میان قلب خدا جای دیگری

هر کس که گشته است مسلمان کربلا

شکر خدا که مثل بزرگان و عرشیان

هر ماه من شده است محرم حسین جان

وصفت به ذهن کوچک من جا نمی شود

جز تو کسی برای من آقا نمی شود

هر کس بهشت، بی تو بخواهد جهنمی ست

اصلاً بهشت بی تو که معنا نمی شود

من می خورم قسم که کسی عاشقت حسین

مثل رباب و زینب و سقا نمی شود

آن قدر این دلم به تو وابسته هست که

امروز من بدون تو فردا نمی شود

کاری به خوب یا بدی من نداشتی

آقا کریم تر ز تو پیدا نمی شود

آقا به آبروی علی اصغرت قسم

من را ببخش نوکر خوبی نبوده ام

داده همیشه لطف تو من را خجالتی

آقای کربلا چه قدر با محبتی

ماندم چرا نگاه تو افتاد سوی من؟!

من هیچ هیچ هیچم و تو بی نهایتی

ایل و تبار تو همه آقا و پادشاه

ایل و تبار من همه مجنون و هیئتی

شکر خدا برای گدایی خانه ات

داریم با تمام رفیقان رقابتی

ما را همه به نام شریفت شناختند

داده خدا به ما چه بهایی چه قیمتی

ما اوج عشق را درِ این خانه یافتیم

در هیئت حسین خدا را شناختیم

دنیای بی تو پر ز غم و رنج آور است

دنیای با تو مثل بهشت است محشر است

رحمت به آن که داد همین نکته یاد ما

هر کس نشد گدای تو از سگ نجس تر است

ما از همه لذایذ دنیا گذشته ایم

گریه به زیر پرچم تو چیز دیگر است

گویند نوکران و کنیزان خانه ات

عرض ادب برای تو با اشک بهتر است

یک روز می رسد که به لطف دعای تو

بانی مرگ ما تن پر زخم و بی سر است

هر شب برای حنجر تو زار می زنم

یاد بریدن سر تو زار می زنم

محمدحسین رحیمیان

 


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 19:02 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

روز الست، روز ازل، لحظه های عشق

روزی که آفریده شد عالم برای عشق

روزی که آفرینش گیتی تمام شد

آغاز شد به دست خدا ماجرای عشق

بودیم گر چه در دل سر گشتگان ولی

کم کم شدیم بین همه آشنای عشق

چشمی میان آن همه ما را سوا نمود

دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق

دستی به روی شانه مان خورد و ناگهان

ما را صدا نمود کسی با صدای عشق

روز الست لحظه ی آغاز عاشقی

ما را خدا نمود اسیر خدای عشق

عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان

روز ازل حسینیه شد سینه هایمان

هستی بهانه بود که سرّی بیان شود

مستی بهانه بود که ساقی عیان شود

خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد

تا معنی وجود زمین و زمان شود

با دست غیب وقت ظهورت نوشت عشق

وقتش رسیده نوبت دیوانگان شود

قلب مدینه می طپد از خاک پای تو

جاروکش همیشه ی این آستان شود

حتی بهشت با سر مژگان رسیده است

تا قبله گاه وسعت هفت آسمان شود

تو حیدری، تو فاطمه ای، تو پیمبری

سوگند بر خدا که خداییش محشری

بی تو هزار گوشه ی دنیا صفا نداشت

اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت

گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود

چنگی به دل نمی زد اگر کربلا نداشت

حتی ز معجزات مسیحا خبر نبود

مشتی اگر ز خاک قدوم شما نداشت

بی تو هوای خانه ی زهرا گرفته بود

این قدر جلوه جاذبه ی مرتضا نداشت

شکر خدا که خانه تان هست روی خاک

ور نه زمینِ تیره که دار الشفا نداشت

مجموعه ی خصائل بی انتها شدی

یک جا تمام سلسله ی انبیا شدی

گیرم بهار نیست دمی جانفزا که هست

گیرم بهشت نیست غبار شما که هست

بر خشت خشت کعبه نوشتند با طلا

گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست

در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است

تشریف آورید دو چشمان ما که هست

جایی اگر نبود خدا را صدا کنید

باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست

کوتاست سقف عالم اگر وقت پر زدن

غم نیست روی گنبد و گلدسته ها که هست

خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

تو آمدی قیامت کبری رقم زدی

بر تارُک همیشه ی عالم علم زدی

می خواستی که رشک برند دیگران به من

زلف مرا گره به نسیم حرم زدی

حس می کنم میان دلم بوی سیب را

از آن زمان که در حرم دل قدم زدی

می خواستی که شعله بگیریم بی امان

آتش به جان هر غزل محتشم زدی

با شیر، طعم روضه تان را چشیده ام

وقتی سری به چشم ترِ مادرم زدی

مجنون کوچه های غمم دست من بگیر

دل تنگ دیدن حرمم دست من بگیر

تو تشنه و دریغ ز یک جرعه آب، آه

تو تشنه و تمامی صحرا سراب، آه

در زیر نیزه های شکسته نهان شدی

با زخم های تازه تر و بی حساب، آه

یک سوی صدای العطش آرام می رسید

یک سو صدای هلهله ها در شتاب، آه

یک سو صدای ضجه ی زینب بلند بود

یک سو صدای مادرت اما کباب، آه

یک سو علم به خاک و علمدار غرق خون

یک سو به روی نیزه عزیز رباب، آه

کم کم نگاه بر بدنت سخت می شود

کم کم نفس زدنت سخت می شود

حسن لطفی


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 18:57 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع،شعر ناب ،شعر جدید

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم

من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم

من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم

من کیم الله را نور سماوات و زمینم

من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم

من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم

من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم

من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم

من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم  

من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم

من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم

من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم

من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم

من جوادم من کریمم من امانم من امینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم

من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم

من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم

من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم

من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

خون من خون خداوند جهان آراست آری

جد محمد(ص) ، باب حیدر ، مادرم زهراست آری

روز من هر روز روز محشر کبراست آری

سوم شعبان نه ، میلاد من عاشوراست آری

چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را

شستشو با اشک چشم خویش داده پیکرم را

کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را

دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را

در گلستان جنان با زائر خود همنشینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم

من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم

من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم

من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم

من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم

گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم

گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم

گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم

گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم من رمز قرآن ، من کیم من سر هویم

من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم

من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم

من به کل انبیا با روی خونین آبرویم

من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من به نای خسته ی دل نغمه ی راز و نیازم

من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم

من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم

من کیم حکمم ، کتابم ، من کیم حجم ، نمازم

من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم آنم که آمد ارجعی در باره ی من

روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره ی من

کاروان دل بود از هر طرف آواره ی من

مصحف پیغبران اعضای پاره پاره ی من

اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من دعای مستجاب آیه ی امن یجیبم

من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم

من شما را آشنایم ، دوستم ، یارم ،حبیبم

من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم

من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

استادسازگار


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 18:55 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع،شعر ناب ،شعر جدید

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

باز برون آمده ماه از نقاب

بس كن و بیهوده متاب آفتاب

زهره زهرا قمر آورده باز

از همه شوریده تر آورده باز

آمده ماهی كه هزار آفتاب

پیش بلندای حضورش شد آب

عرش خدا زیور از او یافته ست

ساقی ما ساغر از او یافته ست

آنكه شد افلاك گرفتار او

خواجه لولاك گرفتار او

آنكه رخش شعله شد آفاق را

خاك نشین ساخته نه طاق را

دیده گشود آن گل نیلوفری

پیش رخش شمس و قمر مشتری

چشم خدا  محو تماشای او

سر و گرفتار بلندای او

ساقی میخانه ی دین آمده ست

عرش نشینی به زمین آمده ست

ساغر و پیمانه مهیا كند

یك دل دیوانه مهیا كند

تا كه صمیمانه به نامش كنیم

از سر اخلاص سلامش كنیم

فاطمه را نور دو عین آمده

پای بكوبید حسین آمده

***


بستر او دامن پیغمبر است

فاطمه از هر دو پریشان تر است

اشك خدا ریخته بر دامنش

شعله زد آن اشك به پیراهنش

دارد از آینده خبر می دهد

در غم او مرثیه سر می دهد

طاقت زهرا به سر آند دگر

گفت كه جانم به فدایت پدر

بر دلم از گریه زدی نیشتر

آه نسوزانم از این بیشتر

حرف بزن ناله چرا می كنی

دامن صبر از چه رها می كنی

ناله چرا گریه چرا شاد یاش

شاد تر از عالم ایجاد باش

ای كه سرا پای تو نورانی است

دیده ات از بهر چه بارانی است

***

عاقبت آن گل سخن آغاز كرد

در غم او مرثیه ای ساز كرد

گفت ز بالا خبر آمد مرا

كرب و بلا در نظر آمد مرا

زین سبب از خویش برون گشته ام

راهی صحرای جنون گشته ام

كرب و بلا بوی خطر می دهد

یاس در آن معركه سر می دهد

تیغ جدا می كند از تن سرش

كشته شود در بر او اكبرش

شمع وجودش شود آب ای دریغ

بر لب دریای سرای ای دریغ

آتش داغش شررم می زند

شعله به چشمان ترم می زند

دامن صحرا كفنش می شود

نیزه رها سوی تنش می شود

دامنش آغشته به خون می شود

عقل گرفتار جنون می شود

***

آتش مرثیه كه افروختند

حضرت زهرا و علی سوختند

آه عجب مجلسی آماده شد

اشك علی یور سجاده شد

پیكر زهرا تب ماتم گرفت

محفلشان رنگ محرم گرفت

***

طفل علی غنچه لب باز كرد

در بر مدر سخن آغاز كرد

گفت خوشم با غم فرداغی خویش

شادم از آینده زیبای خویش

تیغ بگو تا بپذیرد مرا

تنگ در آغوش بگیرد مرا

این منم اینگونه پذیرای او

تشنه بوسیدن لبهای او

جام لبش شعله ورم می كند

از همه دیوانه ترم می كند

تیغ بگو تا ننماید دریغ

وعده حق را كه نشاید درنگ

این همه تاخیر سزاوار نیست

دوری شمشیر سزاوار نیست

سینه گشودم كه بخواهی مرا

می كشد این چشم به راهی مرا

ابراهیم سنایی



برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 18:54 | 1 2 3 4 5

شعر میلاد امام حسین ع

دسته بندی : ولادت امام حسين ع,

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند

روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند

گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند

شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند

در سینه های سوخته آتش گلستانی کند

زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند

ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده

آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده

***

  

امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه

امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه

امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه

امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه

امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه

امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر

از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر

***

درسیر دریای ولا دل گوهرش را یافته

یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گم و ، حق محورش را یافته

بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته

نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته

فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه

ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه

***

شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این

مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این

ریحانه ی ختم رسل دردانه ی زهراست این

ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این

وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم

ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم

***

جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش

هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش

خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش

مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قلب همه صحرای او

هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

***

فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن

درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن

حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن

پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع‌ روی‌ او پرواز كن‌ پرواز كن

‌نازی‌ بكش‌ زآن‌ نازنین‌ بر خلق‌ عالم‌ نازكن

عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر

باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر

***

آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم

ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم

لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم

این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟

من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان

از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان

***

من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم

من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم

من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم

من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم

من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم

من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم

من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم

با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم

حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من

خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

***

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من

حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من

آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

من بین دریای ولا فلک نجات امتم

من بالب عطشان خود آب حیات امتم

خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من

ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من

مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من

قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من

خونی که ریزد بر زمین ، از چهره ی گلگون من

هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود

بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

***

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش

تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش

هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش

هر کس به صحرا گشت گم ، من هادیش من رهبرش

هرکس شهید دوست شد ، من سیدش من سرورش

هرکس که مست یار شد ، من ساقی اش من ساغرش

لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم

حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم

***

من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من

پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من

صد ره ، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من

صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من

هر روز گردد تازه تر ، ز امروز من فردای من

بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من

هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود

در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود

استادسازگار


برچسب‌ها : ,,
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/3/21 - 18:53 | 1 2 3 4 5

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

موضوعات

درباره ما

آمار وبلاگ

کد های کاربر